۱- احساس تنهایی برای گذشته
این نوع تنهایی رو به سوی گذشته دارد. این تنهایی در اوایل زندگی، خصوصا در دوران بلوغ یا اوایل جوانی به سوی فرد روی می آورد. ما آرزو داریم به جایی که از آن آمده ایم، برگردیم. آسایش و امنیت روزهای خوب قدیم را می خواهیم و برای زندگی قدیم دلتنگ می شویم.
تنهایی واپس گرایانه در واقع همان «عقده ی مادر» است. یعنی آرزوی بازگشت به رحم مادر. این تنهایی به خصوص در مردان خطرناک تر است. زیرا خود را به صورت آرزوی پنهان شکست و میل به وا نهادن قدرت و عقب نشستن نشان می دهد. مثل احساس ترسی که هنگام امتحان یا مصاحبه ی شغلی به شما دست می دهد.
گام اول در جهت درمان آن تشخیص آن است، هنگامی که می توانید بگویید «برای چه چیزی احساس تنهایی می کنید»، نیمی از راه را در جهت کسب آزادی رفته اید.
۲- احساس تنهایی برای آنچه هنوز اتفاق نیفتاده است
این نوع تنهایی آرزوی چیزی است که وقوع آن ممکن است، اما هنوز تحقق نیافته است.
انسان سرزنده و پرشور و کارآمد، رویای زندگی کامل و زیبایی را می بیند که با اعماق وجود آن را لمس می کند اما برای آنچه هنوز نیست احساس تنهایی می کند. جملاتی مانند «به محض اینکه شغل پیدا کنم. به محض اینکه ازدواج کنم. به محض اینکه...».
احساس نیاز شما می تواند وظیفه ی جدید یا بینش جدید و یا ظرفیت روانی جدید باشد که هنوز مالک آن نشده اید ولی یک نقطه شروع است.
این نوع تنهایی ما را به بالا و جلو می کشد و پیش برنده است، زیرا به سوی کسب دست آوردها می کشد.
تنهایی نوع اول یعنی تنهایی برای آنچه زمانی بود ما را به عقب و پایین می کشد، اما هر دوی این تنهایی ها برای ما کشنده است.
۳- نزدیک به خدا
نوع سوم تنهایی از همه محسوس تر و دشوارتر است. این تنهایی معمولا از درک خدا در مواقع درک و ناراحتی پیش می آید که ناشی از نزدیک بودن بیش از حد به درک خداوند است.
وقتی در وضعیت دردناک قرار داریم، ابتدا ممکن است به فریاد و فغان بخواهیم از رنج رها شویم، اما هنگامی که درک عمیق تری به دست می آوریم، آرام می نشینیم و تصمیم می گیریم. آنقدر بی حرکت و آرام می مانیم تا معما حل شود. هنگامی که توانستیم از تنهایی و انزوا به بینش و بصیرت برسیم، احساس تنهایی ناپدید شده و رستگاری صورت می گیرد.....
@SatyaYoga