آری میشود هركاری انجام داد، مهم این است كه در پس آن كار، چه اندیشهای نهفته باشد و
اینكه ما با چه طرز فكری به رسالت خود نگاه كرده، در چه جایی و با چه
محتوایی آنرا پیدا میكنیم. ضمن اینكه پس از یافتن باید بدانیم، تازه در
ابتدای راهی دراز قرار خواهیم گرفت كه چگونه آن اندیشه را به عمل تبدیل
كنیم؟
حال كه او به ما یاد داد "كل ارض كربلا و كل یوم عاشورا" و به ما آموخت: همه جا كربلا و همه روز عاشورا است، اینك ما در عاشورا و كربلای خود چه میكنیم؟ آیا اگر ما هم در صحرای كربلا بودیم، باز هم حسین تنها نمیماند؟ آیا این سوال لرزه بر اندام ما نمیافكند و تصور شریك جرم بودن در ریخته شدن خون حسین (ع) خواب را از چشمان ما دور نمیكند؟
اگر ما در كربلا نبودهایم تا افتخار همرزم
بودن با او را داشته باشیم، در كربلای عصر خود كه زندگی میكنیم و اگر در
روز عاشورای تاریخی حضور نداشتهایم، در عاشورای زمان خود كه قرار داریم.
كافی است كه حسین و حسینهای زمان خود را بشناسیم، عاشورا و كربلا به خودی خود پیدا میشوند. اما
اگر حق طلبان و ظلم ستیزان كماكان تنها ماندهاند، خدا را شكر كنیم كه ما
روز عاشورا در كربلا نبودهایم زیرا اگر حضور داشتیم یا در زمره یزیدیان
بودیم و یا از كسانی كه حسین (ع) را ترك كردند.
بیایید معرفت و روح نهضت حسین (ع) را یافته و حماسه بزرگ او را زنده كنیم تا در زمره یزید و یزیدیان نباشیم زیرا كه جهان دو قطبی است، یا راه حسین (ع) و یا راه یزید، راه سومی وجود ندارد. بیایید به حال خود گریه كنیم و دورنمایی از عملكردهای خود را پیش روی ببینیم و حساب لقمههای سفرهی خود را یكبار از نظر بگذرانیم:
ببین كه چه ریسیدهایم، دست كه لیسیدهایم تا كه چنین لقمهها، سوی دهان آمدند
(مولانا)
ظهر عاشورا است و ظهر عاشوراها، فرصتی است كه انسان با خود واقعیاش
روبرو میشود و من نیز در این آیینه خود را مشاهده میكنم و میبینم كه
امروز چقدر عجول هستم (خلق انسان عجولا)، تا چه حد حریص هستم و سیری
ناپذیر (خلق الانسان هلوعا) و جز شكم خود چیز دیگری را نمیشناسم و شكم بر
من حاكم است (اولئك كالانعام بل هم اضل)، امروز به راحتی دروغ میگویم، به
گرسنه و درماندهتر از خود رحم نمیكنم و در اسراف غرق میباشم و... این
است خود واقعی من كه در عاشورا برملا میشود.
آری عاشوراها، آیینه تمام قدی است در مقابل ما كه میتوانیم خود واقعی را در آن نظاره كنیم. بیاییم در این آیینه خود را نگاه كنیم و برای خود چارهای بیاندیشیم و طرحی نو بیابیم تا پس از رسیدن به اندیشهای درست، نوبت به انجام عمل نیك رسیده و نهضت حسین (ع) را در عمل زنده نگاه داریم. وای اگر از همه این نهضتها و حماسههای بزرگ برای ما دست بریدهای، لب خشكیدهای، سر بریدهای، دست قطع شدهای و فرق شكافتهای و... باقی مانده باشد و معرفت حركت بزرگ مردان و زنان تاریخ در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده و صرفاً از آن مراسمی بر جای مانده باشد، آن وقت است كه باید گریست و گریست، بر سر زد و شیون كرد و...
امروز
عاشوراست، به یاد آوردم كه سالها است كه با او بیعت بسته و بیعت شكنی
میكنم. مُهر نمازم به یادم آمد كه از تربت پاك كربلاست و من آن را به
نشانه بیعت با او مبنی بر ادامه نهضت حق طلبانه و ظلم ستیزانهاش هر زمان
كه پیمان اول "ایاك نعبد و ایاك نستعین" را با خدا بستم، پیمان دوم را هم با حسین (ع) در كنار آن قرار داده و بیعت میكنم، اما دریغ از یك جو عمل.
امروز
در آیینه عاشورا خود را نظاره میكنم و جز پیمان شكنی حرفهای و ماهر كه
حتی به پیمان شكنیهای خود نیز واقف نیست، موجود دیگری نمیبینم. من از یك
سو پیمان خود را با خداوند میشكنم و از سویی دیگر با حسین (ع) و میخواهم
با شركت در مراسمی و ریختن اشكی به خود بگویم كه دین خود را نسبت به او ادا
كردم و وجدان پیمان شكن خود را راحت كنم. اما آیا بدین گونه كار خاتمه
پیدا كرده و من در زمره حسینیان قرار گرفتهام؟
هم اكنون حداقل خوشحال هستم كه پیمان سوم
را (لبیك لك لبیك) را نبسته و بار پیمان شكنیام از این سنگینتر نشده است
و به شیطان نیز سنگی نزدهام تا دروغ گوییام بیشتر از این آشكار نشود.
اگر امروز حسین (ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سوال میكردیم كه از ما عمل و وفای به عهد میخواهد و یا گریه و زاری و بر سر زدن، چه جوابی به ما میدادند؟ مسلماً به ما میفرمودند كه وفای به عهد را، زیرا او شهادت را برای نشان دادن راه خدا انتخاب نمود تا برای ما الگوی كاملی باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (ایاك نعبد و ایاك نستعین)، حق طلب و ظلم ستیز، تا ما بتوانیم او را نمونه و چراغ راه خود قرار بدهیم نه اینكه برای شهادت افتخار آمیز او صرفاً شیون كرده و بر سر زنیم.
آری باید برای این همه گمراهی و پرت بودن از راه و پیمان شكنیها گریه كنم، حداقل امروز را، زیرا فردا هم چیز را دوباره فراموش خواهم كرد و چهره واقعی خود را نیز به دست فراموشی میسپارم تا محرم و محرمهای دیگر.
م.ع.ط