ملاصدرا بر اساس نظریات خود و با توجه به اصل حرکت جوهری در جهان مادی، این جدایی را چنین تحلیل میکند: او میگوید روح با تکامل جسم، ایجاد شده و در پرتو ارتباط با جسم به تکامل خود ادامه می دهد. پس، این نیاز روح به تکامل است که او را در قفس ارتباط با جسم نگاه داشته است. این حرکت تا زمان رسیدن به مقصد ادامه پیدا میکند و با رسیدن نفس به آخرین درجه کمالی ممکن خود، دیگر استقلال لازم را به دست آورده و دلیلی برای ارتباط با جسم نمیبیند. از همین رو جسم را رها میکند و به عالم مجردات میپیوند.
پس، در دیدگاه ملاصدرا، مرگ به معنی استقلال نفس انسان است و این گونه است که از نظر رتبه، ابتدا استقلال حاصل میشود و سپس مرگ اتفاق میافتد و نه بالعکس. با دقت در این بیان مشخص میشود که چون کسب استقلال روح، حرکتی است که از ابتدای زندگی انسان آغاز میشود، میتوان مرگ را به عنوان حقیقتی که از ابتدای زندگی همراه انسان است معرفی کرد.
توسط:نیک
چند نسخه نجات
*توبه از گناھان
تنھا روش علاج قطعی ھمه عذابھا.
*لقمه ای نان حلال
تنھا داروی شفابخش بیماریھا.
*قطع روابط ریائی
تنھا داروی آرامبخش اعصاب و روان.
*ترک تھمت ناحق
تنھا راه رھائی از بد بینی و شک.
*ترک بیمه ھا
تنھا راه نجات از بیم ھا.
*قطع امید از پزشک
تنھا راه فائق آمدن بر دردھا.
*ساده زیستی
تنھا روش چیره شدن بر آتش حسد.
*گوش بستن بر حرف مردمان
تنھا داروی خواب خوش و آرام.
*چشم بستن بر تلویزیون
تنھا راه نجات از توّھم و مالیخولیای مدرن.
*خود – شناسی
تنھا راه رھائی از شرک و نفاق.
*خود را علت سرنوشت خود دانستن
تنھا راه رھائی از ظلم.
*دل کندن از عزیزان
تنھا راه نجات از بغض و کینه.
*دوستی با اھل اخلاص و یقین
تنھا راه عملی ساختن عقل خویش.
*مأیوس بودن از ھمه عالم
تنھا راه خدا پرستی خالصانه.
*دست و دل شستن از مالکیت ھا
تنھا راه رھائی روح.
منبع استادعلی اکبرخانجانی