پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ - 8:58 - دکتر لیلا مهستی جویباری -
توسط:.....
"چرا من این قدر باید بد شانس باشم که این بیماری باید به من می رسید" این چیزی بود که من هر روز با خودم خدا می گفتم تا اینکه با کسی اشنا شدم که باعث شد روحیه ام عوض شه و به زندگی امیدوار بشم
... خدا نعمت زیادی به ما داده و البته ادم سالم گرفتاری خاص خودشان را دارند. غصه چرا؟ امید به دنیا و زیباهایی اون و زندگی ... اگه ما گاهی دلگیر می شیم چیزی زیاد مهم نیست گاهی هر ادمی چند روز ابری می شه خدایا شکر.
خواندن و به یاد داشتن این حدیث نیز خیلی در تحمل سختی ها و شکر گزاری به هنگام درد و رنح و سختی خیلی کمک کننده است.امام سجاد(ع) می فرمایند: اگر بندگان خدا می دانستند صبر در برابر سختی ها و مصیبت ها چه پاداش عظیمی نزد خداوند دارد، آرزو می کردند گوشت بدنشان با قیچی تکه تکه شود.
توسط: فرياد
سلام
من هميشه آدم افسرده ايي نيستم ولي گاهي اوقات آدميزاده دلش مي گيره گريه مي كنه، خدا صدامون مي شنوه، خدا نگفته راه صبر بر مصائب گريه نكردنه، ميشه توي خلوت خودت با خدا هر چقدر ميخواي گريه كني بي آنكه ناراحت باشي يكي بپرسه چرا؟ ولي ناشكري نكن
راستي چند وقته جاي امير آقا خيلي خاليه اميدوارم حالشون خوب باشه
ايشون باعث دل گرمي دوستان هستن
توسط: فرياد
سلام الان كه دارم اين چند خط رو مينويسم داشتم ويلاگي رو ميخوندم درباره عشق خدا به بنده هاش چند سطري از همون وبلاگ براتون ميارم، اشك منو كه در آورد
"خدايا شكرت"
و اما مطالب وبلاگ:
بعضی وقتا یه فرصتایی برات پیش میاد باید در این موارد فرصت طلب باشی، موقعی که فرصت عاشقی برات پیش میاد درسته یه کم برات سخته ولی اگه بتونی این سختی رو با جون بخری بعدش می فهمی چه لذتی داره . همچین که ساعت سه یا چهار صبح بیاد کنارت بیاد با اون همه عظمتش بنده ی گنه کارش رو از خواب بیدار کنه بگه بنده ی من دلم برات تنگ شده پاشو یه کم با هم حرف بزنیم پاشو دلم برات تنگ شده نکنه یه دفعه بهش محل نذاری و این فرصت رو از دست بدی نکنه عشقشو پس بزنی بخاطر خواب، پا میشی خب زشته باید بری خودت رو مرتب کنی مگه الکیه می خوای با خدا حرف بزنی میری خودت رو مرتب میکنی و میای میگی من حاضرم ، همچین که دستاتو بالا میبری و کسب اجازه میکنی... http://it-dpi.blogfa.com/tag
توسط: فاطمه
زندگی زیباست پس سعی کن همیشه خوب زندگی کنی
اینو برای دوستان ناامید نوشتم غصه چرا
امید و توکل به خدا
سه شنبه 11 تیر 1392
توسط: امیر
سلام بچه ها و فریاد جان...
ممنونم که این چنین منو یاد کردی، من اگه فرصت کنم هر روز، اما اگه نشه دو سه روز یه بار، حتما اینجا سر میزنم. اینو به خودم میگم چون این چند وقت چیزی اینجا نگفتم... میگم بعضی وقت ها هم ادم از هر چی فلسفه و منطق و استلاله خسته میشه... ادم دوست داره خودش باشه و خودش باشه و خداش... راحته راحت... نه منطقی نه استدلالی... حتی اگه توی جمع هم باشه باز دوست داره خودش باشه و ...
کسی آمد که حرف عشقو با ما زد
دل ترسوی ما هم ، دل به دریا زد
به یک در یای طوفانی
دل ما رفته مهمانی
چه دوره ساحلش ، از دور پیدا نیست
یه عمری راهه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد ، وا داد
باید دل رو، به دریا داد
خودش می بردت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه تا فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمی بینی شباشو بی ستاره
دل ما رفته مهمانی
به یک در یای طوفانی
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش می بردت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
چهارم مرداد
توسط: تک دختر تنها
اون شب تو مهمونی مردا هوس کردند برن استخر آبی و این کار رو هم کردن
اون وقت خانم ها هم نشستن برای خودشون از هر دری صحبت کردن تا........
(با عرض پوزش از خانم ها)
حسود بازیشون گل کرد گفتند ما هم قرار بزارییم یه روزی رو بریم استخر
من هم خوب که میدونید ممنوع استخر هستم
یه دفعه ی حالم گرفته شد حالا باید چه کار مکردم؟
چه بهانه ی می اوردم؟
باخودم گفتم حالا کو تا یه قرار بزارن
خدا رو شکر هنوز خبری از این قرار نشد
پاسخ:
تک دختر جان خیلی ها استخر نمی روند، استخر نرفتن را برای خودت یک غصه بزرگ درست نکن. حتی ها خیلی که مشکل شما را ندارند استخر نمی روند: دوست ندارند، به کلر اب حساسیت ندارند، میگرن شان عود می کند، از شنا کردن در آب عمومی خوششان نمی آید، از رفتن در آبی که ده نفر دیگر در آن هست راضی نیستند،
سلام
من هميشه آدم افسرده ايي نيستم ولي گاهي اوقات آدميزاده دلش مي گيره گريه مي كنه، خدا صدامون مي شنوه، خدا نگفته راه صبر بر مصائب گريه نكردنه، ميشه توي خلوت خودت با خدا هر چقدر ميخواي گريه كني بي آنكه ناراحت باشي يكي بپرسه چرا؟ ولي ناشكري نكن
راستي چند وقته جاي امير آقا خيلي خاليه اميدوارم حالشون خوب باشه
ايشون باعث دل گرمي دوستان هستن
توسط: فرياد
سلام الان كه دارم اين چند خط رو مينويسم داشتم ويلاگي رو ميخوندم درباره عشق خدا به بنده هاش چند سطري از همون وبلاگ براتون ميارم، اشك منو كه در آورد
"خدايا شكرت"
و اما مطالب وبلاگ:
بعضی وقتا یه فرصتایی برات پیش میاد باید در این موارد فرصت طلب باشی، موقعی که فرصت عاشقی برات پیش میاد درسته یه کم برات سخته ولی اگه بتونی این سختی رو با جون بخری بعدش می فهمی چه لذتی داره . همچین که ساعت سه یا چهار صبح بیاد کنارت بیاد با اون همه عظمتش بنده ی گنه کارش رو از خواب بیدار کنه بگه بنده ی من دلم برات تنگ شده پاشو یه کم با هم حرف بزنیم پاشو دلم برات تنگ شده نکنه یه دفعه بهش محل نذاری و این فرصت رو از دست بدی نکنه عشقشو پس بزنی بخاطر خواب، پا میشی خب زشته باید بری خودت رو مرتب کنی مگه الکیه می خوای با خدا حرف بزنی میری خودت رو مرتب میکنی و میای میگی من حاضرم ، همچین که دستاتو بالا میبری و کسب اجازه میکنی... http://it-dpi.blogfa.com/tag
توسط: فاطمه
زندگی زیباست پس سعی کن همیشه خوب زندگی کنی
اینو برای دوستان ناامید نوشتم غصه چرا
امید و توکل به خدا
سه شنبه 11 تیر 1392
توسط: امیر
سلام بچه ها و فریاد جان...
ممنونم که این چنین منو یاد کردی، من اگه فرصت کنم هر روز، اما اگه نشه دو سه روز یه بار، حتما اینجا سر میزنم. اینو به خودم میگم چون این چند وقت چیزی اینجا نگفتم... میگم بعضی وقت ها هم ادم از هر چی فلسفه و منطق و استلاله خسته میشه... ادم دوست داره خودش باشه و خودش باشه و خداش... راحته راحت... نه منطقی نه استدلالی... حتی اگه توی جمع هم باشه باز دوست داره خودش باشه و ...
کسی آمد که حرف عشقو با ما زد
دل ترسوی ما هم ، دل به دریا زد
به یک در یای طوفانی
دل ما رفته مهمانی
چه دوره ساحلش ، از دور پیدا نیست
یه عمری راهه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد ، وا داد
باید دل رو، به دریا داد
خودش می بردت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه تا فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمی بینی شباشو بی ستاره
دل ما رفته مهمانی
به یک در یای طوفانی
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش می بردت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
چهارم مرداد
توسط: تک دختر تنها
اون شب تو مهمونی مردا هوس کردند برن استخر آبی و این کار رو هم کردن
اون وقت خانم ها هم نشستن برای خودشون از هر دری صحبت کردن تا........
(با عرض پوزش از خانم ها)
حسود بازیشون گل کرد گفتند ما هم قرار بزارییم یه روزی رو بریم استخر
من هم خوب که میدونید ممنوع استخر هستم
یه دفعه ی حالم گرفته شد حالا باید چه کار مکردم؟
چه بهانه ی می اوردم؟
باخودم گفتم حالا کو تا یه قرار بزارن
خدا رو شکر هنوز خبری از این قرار نشد
پاسخ:
تک دختر جان خیلی ها استخر نمی روند، استخر نرفتن را برای خودت یک غصه بزرگ درست نکن. حتی ها خیلی که مشکل شما را ندارند استخر نمی روند: دوست ندارند، به کلر اب حساسیت ندارند، میگرن شان عود می کند، از شنا کردن در آب عمومی خوششان نمی آید، از رفتن در آبی که ده نفر دیگر در آن هست راضی نیستند،